This site is dedicated to the creations of Independent Iranian Artists

یکشنبه، مهر ۳۰، ۱۳۹۶

یهودی سرگردان در جدال با جهان مدرن / نگاهی به رمان "خانواده موسکات" نوشته آیزاک باشویس سینگر/ حمید نامجو



رمان «خانواده موسکات» دومین رمانی است که از «آیزاک باشویس سینگر» نویسنده آمریکایی لهستانی‌تبار به فارسی ترجمه شده است. سینگر پیش از آنکه لهستانی یا آمریکایی باشد نویسنده‌ای یهودی است و تمام آثارش اعم از داستان کوتاه، رمان و مقاله را به زبان «ییدیش» نوشته و سپس با نظارت مستقیم خودش به انگلیسی ترجمه شده است. او علاوه بر داستان‌نویسی مدت‌ها سردبیر روزنامه «فوروارد» بود که به زبان ییدیش در نیویورک منتشر می‌شد.
یهودی سرگردان در جدال با جهان مدرن / حمید نامجو

«خانواده موسکات»، رمان، نوشتۀ آیزاک باشویس سینگر، ترجمۀ فریبا ارجمند، تهران، نشر روزنه، ۱۳۹۶
رمان «خانواده موسکات» دومین رمانی است که از «آیزاک باشویس سینگر» نویسنده آمریکایی لهستانی‌تبار به فارسی ترجمه شده است. سینگر پیش از آنکه لهستانی یا آمریکایی باشد نویسنده‌ای یهودی است و تمام آثارش اعم از داستان کوتاه، رمان و مقاله را به زبان «ییدیش» نوشته و سپس با نظارت مستقیم خودش به انگلیسی ترجمه شده است. او علاوه بر داستان‌نویسی مدت‌ها سردبیر روزنامه «فوروارد» بود که به زبان ییدیش در نیویورک منتشر می‌شد.

سینگر یک داستان‌گوی تمام‌عیار است: شهرزاد دنیای مدرن. او از تأثیر جادویی کلمات آگاهی دارد و می‌داند چگونه می‌توان یک داستان جذاب و خیال‌انگیز نوشت. او توالی صحنه‌ها و ماجراها و ضرباهنگ داستان را با مهارت تمام هدایت می‌کند. برای او وجه خیال‌انگیز داستان، کشش و جذابیت فضای داستان و در نهایت سرگرم‌کننده بودن اثر عنصر پایه‌ای داستان و رمان است و این امر نسبت به آرمان‌های اجتماعی ارجحیت تام دارد. به همین دلیل است که داستان‌های او پرنشاط و دل‌انگیزند. با این وجود سینگر اذعان دارد که نویسنده به عنوان فرزند زمانه خویش نمی‌تواند دلمشغول مشکلات زمانه‌اش نباشد.

«خانواده موسکات» رمانی جذاب و خواندنی است که ماجراهای یک خانواده بزرگ یهودی در فاصله
سال‌های ۱۹۱۰ تا آغاز جنگ جهانی دوم را روایت می‌کند: رویدادهای تلخ وشیرین زندگی سه نسل از افراد یک خانواده که در نهایت به اضمحلال و پراکندگی ختم می‌شود. نشانه‌ای از سرنوشت جامعه کوچک اما همبسته یهودیان لهستان.

داستان با روایت ماجرای سومین ازدواج مشولام موسکات پدربزرگ خانواده آغاز می‌شود. او در آستانه ۸۰ سالگی است و با داشتن هفت فرزند از دو همسر قبلی خود، با بیوه یک کارخانه‌دار ورشکسته ازدواج می‌کند. مشولام مردی ثروتمند است. ثروتی که با کار و تلاش و تدبیر در طی سال‌های طولانی عمرش اندوخته و همین امر هم باعث استحکام موقعیت او در بین اعضای خانواده و جامعه بزرگ‌تر یهودیان ورشو شده است. ثروتی که البته مورد بغض و کین غیریهودیان نیز هست. او گرچه چندان با ایمان نیست اما پایبند رعایت شعائر مذهبی‌ست و به سهم خودش کوشش می‌کند بخشی از ثروت و همتش را صرف حمایت از جامعه یهودیان و ایجاد وحدت و همبستگی بین آنان کند. اما تغییرات و تحولات اجتماعی و الزامات زندگی مدرن از یک طرف و حوادث بزرگ تاریخی نظیر جنگ جهانی اول، انقلاب اکتبر، استقلال لهستان از روسیه، برآمدن نازیسم در آلمان وتهدیدات مکررهیتلر و بالاخره تهاجم آلمان به لهستان از طرف دیگر وقایعی هستند که مدام جامعه یهودیان را تحت فشار قرار می‌دهند و خانواده موسکات هم از این فشار‌ها و تهدیدات مصون نیست. در نهایت آنکه نسل اول این خانواده در میان قوم خود و در بین آشنایان با آرامش و با مراسم کامل دینی به جوار حق می‌روند در حالی‌که نسل دوم در میان فشار‌ها و تهدیدات و در برزخی از ایمان و بی‌ایمانی اما در لهستان سر بر خاک می‌گذارند. اما سرگذشت سوگناک‌تر سرنوشت نسل سوم است. سرنوشت اغلب آنان شباهت تام دارد به آوارگی یهودیان وقتی هیکل سلیمان تخریب شد و این قوم برگزیده خداوند (چنانکه خود باور دارند) آواره سرزمین‌های دیگر شدند. گروهی برای رهایی از ستم‌های این بخت‌النصر دوران جدید به سرزمین موعود بازگشتند، سرزمینی که به رسمیت شناخته نشده، بر اساس کالخوزهای استالینی با تعاونی کشاورزی اداره می‌شود و کسی هم در آنجا پذیرای آنان نیست. بسیاری از این مهاجران می‌دانند که بهای آرامش در آنجا، آوارگی میلیون‌ها غیریهودی خواهد بود و البته چنین سرزمینی با بهشت خداوند بسیار فاصله دارد. گروهی به روسیه گریختند تا قربانی ارودگاه‌های کار اجباری شوند و گروهی به آمریکا رفتند تا آوراگی هزاران ساله خود را در آنجا ادامه دهند و البته فقرا نیز در لهستان ماندند تا گتو‌های پرنکبت، و سپس آشویتس وبوخن والد را تجربه کنند. البته داستان این خانواده مدت کوتاهی بعد از تهاجم هیتلر به لهستان تمام می‌شود و عملا سرگذشتی برای واگویه باقی نمی‌ماند. در واقع در این رمان اشاره‌ای به وقایع جنگ بعد از تسخیر لهستان وجود ندارد. اما می‌توان ادامه این حکایت را در تاریخ خواند.

رمان خانواده موسکات فقط نقل فشارها و مصیبت‌ها نیست بلکه پیش از آن پنجره‌ای تمام‌قد است گشوده بر زندگی جامعه یهودیان اروپای شرقی. حکایتی از آنچه در درون می‌گذرد و از چشم غیریهودیان پنهان است. داستان اعیاد مکرر و شادی‌ها و شادخواری‌ها. حکایت نذورات و غذای‌های مناسبتی که روش طبخ خاصی دارند و البته هزار و یک ملاحظه دیگر. داستان عبادت‌ها و پرهیزها و روزه‌داری‌ها و به طور کلی اصول و فروع شریعت موسی. داستان رسم و رسوماتی که قرن‌ها پیشینه تاریخی دارد و از تولد کودک آغاز می‌شود و به قادیش‌خوانی پس از مرگ ختم می‌شود. اینها همه در پس‌زمینه «روایت و بازنمایی جریان زندگی» در این خانواده بزرگ یهودی دیده می‌شود. این زندگی مثل حکایت زندگی‌های دیگر پر است از حب و بغض، خوشی و ناخوشی، شکست و موفقیت، عشق و نفرت، بی‌وفایی و وفاداری و البته حضور شخصیت‌های گوناگون با طبع‌ها و گرایش‌های متفاوت. بعضی ظریف و حساس و هنردوست. برخی عاقل و موقر و بی‌ذوق. یکی اهل علم و فلسفه و یکی دلباخته ماوراءالطبیعه و احضار روح. یکی خشکه‌مقدس و متشرع، دیگری لاادری و بی‌ایمان. درست به همان تنوع و رنگارنگی زندگی واقعی. بی آنکه مورد داوری نویسنده قرار بگیرند.

تنوع، پیچیدگی و اصرار بر رعایت دقیق بسیاری از این باورها و شعائر، که شاید در سنجه عقلانیت معیار مشتی خرافات بیش نباشد، حیرت‌انگیز است. اما عمل بدانها بخه معنای حراست از وحدت قومی – دینی است. این‌ها نشانه‌های یهودیت است و البته عامل تشخص آن. پس برای حفظ یهودیت باید متشرع بود و بدانها عمل کرد. اما مهم‌تر از شعائر و شریعت، عامل اصلی همبستگی این است که یهودی بودن پیش از آنکه یک هویت مذهبی باشد یک هویت قومی است. هیچکس نمی‌تواند یهودی شود. یهودی باید خون یهودی داشته باشد و یهودی به دنیا آمده باشد. یهودیت قلعه‌ای‌ست که دروازه ورودی ندارد. یهودی باید فقط با یهودی ازدواج کند. چه مرد و چه زن. در غیر این صورت از یهودی بودن خارج می‌شود و این دغدغه همیشگی جامعه یهودیان است. البته همیشه کسی هست که از خط خارج می‌شود و این خود منشاء داستان‌های دیگری است. داستان تکفیرها و تحریم‌هایی که علی‌رغم عواطف انسانی باید بدان گردن نهاد.

در رمان خانواده موسکات هر شخصیت و هر اتفاقی داستانی دارد و در جریان روایت داستان اصلی صدها داستان فرعی دیگر روایت می‌شود که شخصیت‌ها را معرفی می‌کند یا انگاره‌هایی را به بحث می‌گذارد. این امری‌ست که در بسیاری از آموزه‌های مکتوب یهودیت نیز وجود دارد. همه چیز در ضمن نقل یک داستان بیان می‌شود. گرایش به داستان‌پردازی چه در متون اصلی نظیر تورات و تلمود و جامعه و… و چه در کتاب‌هایی که در حقیقت تفاسیری بر این متون هستند وجود دارد. به عبارت دیگر رمان خانواده موسکات ادامه‌دهنده همان سنت قصه‌گویی و در واقع «در پوشاندن» حکمت و آموزه‌های دین در لباس قصه است که در یهودیت پیشینه‌ای سه هزار ساله دارد.

رمان خانواده موسکات فقط بازنمایی و عیان‌سازی روابط درونی یک کاست قومی -دینی نیست. بلکه نویسنده کوشش می‌کند آن نگاه بیرونی را نیز بازنمایی کند. یهودی بودن از نگاه بیرونی‌ها و یا از نگاه یهودیانی که می‌توانند از قومیت خود فاصله گرفته و از بیرون آن را نگاه کنند، چگونه بودنی است؟ جامعه‌ای که حدود ۱۳۰۰ سال در اروپای شرقی زیسته است اما هیچگاه جذب جامعه میزبان و فرهنگ مسیحیت نشده.

اما انگار این در حاشیه ماندن و سر در کار خویش داشتن ابدی نیست. این در حاشیه ماندن نه ممکن است و نه دلخواه. از اوایل قرن نوزدهم تغییر شرایط اجتماعی و گذر طوفان مدرنیته نه تنها جامعه میزبان بلکه پی‌ها و باروهای این قلعه قدیمی را نیز به لرزه می‌اندازد. تحولات اجتماعی از یک‌طرف و پیشرفت علم و تکنولوژی از طرف دیگر تغییرات قابل توجهی در «شکل و الزامات زندگی» و مناسبات انسانی به وجود آورده است. سواد‌آموزی در مدارس جدید و در دانشگاه‌ها، پرسش‌ها و انگاره‌های فلیسوفان جدید از کانت و اسپینوزا گرفته تا هگل و مارکس، موجد پرسش‌های همگانی شده و هر یهودی درس خوانده‌ای را درگیر کرده است. این آموزه‌ها باعث شکاف‌های عمیقی در باورها و اعتقادات نسل جدید شده است.

از طرف دیگر یکی از ره‌آوردهای مدرنیسم انگاره‌ ملیت است، مفهومی که سعی داشت به جوامع مختلف هویت جدیدی اعطا کند: هویتی فراگیرتر از شهر و روستای زادگاهشان. هویتی که باعث پر رنگ‌تر شدن مرزها در اروپا شد. ملیت مذهب جدیدی شد که هدفش به زیر کشیدن سلطه و اقتدار مسیحیت بود. قطعاً دولت‌ها و مراکز قدرت سیاسی به این آتش می‌دمیدند تا برای خود مشروعیت کسب کنند. در این میانه جامعه یهودیان با اصرار بر انگارهای دینی- قومیتی خود و اصرار بر خالص ماندن این قومیت، با چالش بزرگی مواجه می‌شود. جامعه میزبان این تعصبات را تاب نمی‌آورد و در اثر تبری‌جویی یهودیان به آن‌ها بدگمان می‌شود.در نتیجه نه تنها در زمان جنگ به همکاری با دشمن متهم می‌شوند بلکه حتی در زمان صلح نیز مدام با اتهام و تعرض مواجه‌اند. به یک معنا: جامعه یهودی که گمان می‌کند «خالص و پاک» است هم از بیرون (جامعه میزبان) تحت فشار قرار می‌گیرد و هم رابطه و تعامل با جامعه بزرگ‌تر همچون داشتن مبادلات اقتصادی، راهیابی نسل جدید به مدارس غیر دینی و دانشگاهی و ضرورت برخورداری از اقتضائات زندگی جدید، در ساختار یکدست آن شکاف ایجاد می‌کند. به تدریج فاصله‌ها و شکاف‌ها عمیق‌تر می‌شود و این امر برای نسل جدید و نخبگان یهودی درگیری‌های ذهنی و پرسش‌هایی لاینحل ایجاد می‌کند که حاصل آن سرگردانی و بی‌درکجایی و در نهایت رواج نوعی نهلیسم در بین آنان است. نمونه‌های شاخص این افراد درمیان نسل دوم «آبرام شاپیرو»، «جینا»، «هرتز یانوورا»، «لاپیدوس»… و در میان نسل سوم «آسا هشل بنت»، «ماشا»، «هداسا» و… هستند. جدا شده از ریشه‌های قومی خود و معلق مانده در فضای هیچ.

سینگر رمان خانواده موسکات و تمام آثار خود را به زبان ییدیش نوشت. زبانی که در میان یهودیان اروپای شرقی رواج داشت و ترکیبی است از زبان عبری و آلمانی. با دایره واژگانی محدودتر از هر دو زبان اصلی. زبانی که با مهاجرت بخش زیادی از یهودیان اروپایی به آمریکا و اسرائیل هر روز تعداد گویندگاینش کاهش یافته و روبه اضمحلال می‌رود. اصرار سینگر بر نوشتن به یک زبان مرده آن هم در حالی‌که او تسلط کافی به زبان انگلیسی داشت، فقط پاسداشت ماترک یهودیان اروپایی و تلاش برای زنده نگه داشتن یک زبان قومی نیست. تعلق خاطر او به زبان ییدیش در واقع بازنمایی جهان ذهنی نویسنده است. او در این زبان به دنیا آمده و جهان را از طریق این واژه‌ها دریافت کرده است. او دین و آیین و تاریخ یهودیت را در این زبان آموخته است. او آدم‌ها، شخصیت‌ها و زمان‌ها و مکان‌ها را در این زبان شناخته و دریافت کرده است. پرسناژهای رمان‌ها و قصه‌های سینگر غالبا یهودی هستند. برای به تصویر کشیدن شخصیت آنان و انگاره‌های ذهنی آنان بهترین ابزار بیانی که در اختیار دارد زبان ییدیش است. جهان قصه‌های او در زبان ییدیش شکل می‌گیرند و قوام می‌یابند و شخصیت‌هایش به زبان ییدیش می‌اندیشند و گفت‌وگو می‌کنند. سینگر ترجیح می‌دهد بجای آنکه این داستان‌ها را قبل از نوشتن و تحقق یافتن ترجمه کند آن را به بعد از نگاشتن داستان موکول کند. خود سینگر اقرار می‌کند که ییدیش فاقد بسیاری از واژه‌های دنیای مدرن است. اما با این وجود باز هم می‌توان خوب زندگی کرد و همچنان در جهان تامل کرد. جهان بدون واژه‌هایی نظیر تفنگ و سلاح هم جهانی قابل زندگی‌ست.

خانواده موسکات رمان عظیمی است. رمانی همسنگ رمان «خانواده تیبو»، «خانواده بودنبروک‌ها» و حتی «جنگ و صلح». روایت زندگی چند نسل از یک خانواده و تعقیب ماجراها و فراز وفرودهای زندگی آنان روایت گذر پر عظمت زمان است بر زندگی آدمی، سرشار از تجربه‌های ناب.

ترجمه رمان خانواده موسکات ترجمه خوبی است. از آن ترجمه‌هایی که خواننده حضور مترجم را از یاد می‌برد و کار به سرانجام می‌رسد. همت و پشتکار مترجم در ترجمه رمانی با این حجم انبوه و با این همه اعلام و اسامی خاص شایسته ستایش است.

برگرفته از سایت رادیو زمانه
۲۶ مهر ۱۳۹۶

هیچ نظری موجود نیست: